داو آخر

متن مرتبط با «اطمینان به انگلیسی» در سایت داو آخر نوشته شده است

در واژگان امرنس، «سیرک» به معنی مصیبت‌های ملی بود

  • اگر اختیار داشت جوانان سال 1848 را توی زندان حبس می‌کرد و برای‌شان نطق می‌کرد: شعار دادن بس است، ادبیات به چه درد می‌خورد، بروید برای خودتان یک کار به‌درد‌بخور پیدا کنید. دوست نداشت پای سخنرانی‌های انقلابی بنشیند، وگرنه با تک‌تک‌شان درمی‌افتاد. زود باشید از کافه‌ها بزنید بیرون و توی مزرعه‌ها و کارخانه‌ها تن به کار بدهید.  در - ماگدا سابو  , ...ادامه مطلب

  • من به تو چیزی پیشکش کردم، تو هم قبولش کردی.

  • یادت نرود که تو را به جایی راه دادم که هیچ‌وقت هیچ‌کس را راه نداده‌ام. به‌جز این چیزی ندارم که به تو بدهم، چون در خودم چیزی ندارم.... در - ماگدا سابو  , ...ادامه مطلب

  • از آنجا که ترانه‌اش را از بریم، و کلمه کلمه به دل سپرده‌ایم

  • در گذشته آرزو می‌کردیم دل زنی را که عاشقش بودیم به دست آریم، بعدها، همین حس که دل زنی با ماست می‌تواند برای عاشق کردن‌مان به او بس باشد....در این دوره‌ی زندگی، پیش‌تر چندباری دچار عشق شده‌ایم؛ و او دی, ...ادامه مطلب

  • خیال‌پردازی در مورد آینده هم یه جور نوستالژی به حساب می‌آد

  • همه‌ی عمرت رو توی مسیر پرپیچ‌وخم یه لابیرنت گیر افتادی و به این فکر می‌کنی که چطور یه روز ازش فرار می‌کنی و این‌که چقدر اون روز قشنگ خواهد بود و با خودت فکر می‌کنی که فکر آینده باعث می‌شه که بتونی ادا, ...ادامه مطلب

  • ای تو بهانه...

  • هر کس دیگر چنین کاری کرده بود تا آخر عمر از او به دل می‌گرفتم ولی در مورد معین.. نیازی نبود که کسی به من یادآوری کند بخشیدنش چقدر راحت‌تر از نبخشیدنش است...  باران - لی‌لی نیکزاد  , ...ادامه مطلب

  • ناگزیر، آدمی می‌باید که به خود بگوید می‌فهمد

  • و من جیغ‌کشان گفتم: «وای، خدایا _ زندگی! کیست که بتواند یک دقیقه‌ی آن را درک کند؟»کاسل گفت: «زور بی‌خودی نزن. فقط وانمود کن می‌فهمی.»از هم وا رفتم. گفتم: «این که گفتین – این نصیحت خوبیه.» گهواره‌ی گربه – کرت ونه‌گات  , ...ادامه مطلب

  • رفتار انگلیسی

  • اغلب می‌اندیشید که آسمان انگلیس فاقد شور و هیجان است. حتی در بارانی‌ترین و طوفانی‌ترین حالت از عنصر درام خالی است و می‌کوشد رفتاری به‌هنجار داشته باشد. آسمانی است که مانند اطفال تربیت‌شده در برابر جام, ...ادامه مطلب

  • این قرن زمان آن نیست که بتوان به راستی زنان را پرستید.

  • با خود گفت: جای تاسف است که هنوز هم این‌همه رمانتیکم.  لیدی ال - رومن گاری  , ...ادامه مطلب

  • به یک معنی از گفتن رازش به او لذت می‌برد. چقدر ترس برش می‌دارد!

  • گاهی اوقات نگاه سریعی به آن محیط منزه می‌انداخت، نگاهی چنان شوخ و دلنواز که بیننده بیم آن داشت که مبادا فتنه‌ای برانگیزد؛ اما پیش از آن‌ که مردی مجال تعجب بیابد یا به خود جرأت دهد، لب‌هایش به طور جدی , ...ادامه مطلب

  • لیدی ال یک‌باره به تلخی اندیشید: چه‌جور غرامتی؟

  • با تمام قوا سعی کردم فراموش کنم _کنسرت‌ها، مسابقات، نمایش‌ها، کتاب‌ها و مکالمات_ همه چیز را امتحان کردم. اما قلبم هنوز هم سردترین و تنهاترین چیزی بود که در جهان یافت می‌شد....چیزهایی هست که از دست رفتن‌شان را هیچ چیزی در دنیا نمی‌تواند جبران کند.  لیدی ال - رومن گاری  , ...ادامه مطلب

  • این‌قدر در طبیعت تنها مانده که تبدیل شده به دو نفر

  • فکر می‌کنم که مرد به خاطر یک جور جنون تنهایی مدت‌ها بود که خاک دم می‌کرد و به خودش باورانده بود که دارد قهوه دم می‌کند. در ذهنم بود که به این قضیه اشاره کنم ولی این‌قدر از این کارش شاد بود که دلم نیامد غرورش را بشکنم، من کی بودم که سعی کنم چیزی را که روزها و شب‌ها وقت برده بود تا برایش تبدیل به امر مسلم شود، در نظرش از سکه بیندازم؟  برادران سیسترز - پاتریک دوویت   , ...ادامه مطلب

  • مهمانی پر از غریبه

  • این درست مثل این می‌مونه که هر روز تو یه مهمونی بالماسکه شرکت کنی و تو تنها کسی باشی که لباس مبدل تنش نیست، ولی هنوزم ازت انتظار دارن که بدونی کی به کیه.  ستون دنیایم باش - جنیفر نیون  , ...ادامه مطلب

  • و ترس از دشمن احساس کینه را نیز نسبت به او زایل می‌کند

  •   شاتوف روی یک صندلی در گوشه‌ای نشست و کف دو دستش را روی زانوان تکیه داد و به آرامی گفت: «آدم‌های کاغذی! فکرهاشان همه چاکرمآبانه است. هیچ اصالتی ندارد.»اندکی ساکت ماند و بعد ادامه داد: «کینه هم در کار, ...ادامه مطلب

  • نیازمندیم به عاشق بودنت

  •   چه احمق هایی هستیم، نه؟ واقعا چه احمق هایی! توی آفتاب نشستیم و داریم آواز می خونیم. اونم آواز عاشق وانه، من برای عشق زیادی پیرم و تو زیادی جوونی، ولی وقتمون رو با خوندن آواز عاشقانه هدر می دیم. ای بابا، بیا یک لیوان شربت بزنیم. باشه؟     خانواده‌ی من و بقیه‌ی حیوانات - جرالد دارل    , ...ادامه مطلب

  • نیاز به ثبات

  •     خب، بعد از سال دوهزار سرعت همه چیز بی‌نهایت زیاد شده بود: اتومبیل ها، هواپیماها، اینترنت و همه‌ی چیزهای دیگر! پس انسان ها به چیزی ثابت، استوار و مطمئن نیاز و داشتند. «مثلا یک پادشاه؟»     دختری که پادشاه سوئد را نجات داد - یوناس یوناسون    , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها