شاتوف روی یک صندلی در گوشهای نشست و کف دو دستش را روی زانوان تکیه داد و به آرامی گفت: «آدمهای کاغذی! فکرهاشان همه چاکرمآبانه است. هیچ اصالتی ندارد.»
اندکی ساکت ماند و بعد ادامه داد: «کینه هم در کارشان هست. اگر فرض کنیم که وضع روسیه، یکدفعه به معجزهای از پایه عوض شود و فرض کنیم به صورتی درآید که اینها میخواهند و فرض کنیم که فوقالعاده ثروتمند شود و مردم بسیار خوشبخت باشند، اینها اولین کسانی خواهند بود که سخت تلخکام باشند. زیرا آن وقت دیگر کسی را ندارند که به او کینه بورزند، و چیزی که به آن تف بیندازند. در اینها فقط کینهای بیحد و حیوانی نسبت به روسیه هست که جگرشان را میخورد. خندهی آشکارشان هیچ اشکی را پنهان نمیکند.»
شیاطین (تسخیرشدگان) - فئودور داستایوفسکی
داو آخر...
برچسب : نویسنده : flast-turne بازدید : 125