برچسب : نویسنده : flast-turne بازدید : 84
«هنوز هم که دودلی. نگران نباش بهت امید میدهم.»
فکر کردم نمیتوانی. تازه میفهمیدم امید مثل برق چشم حیوان است که در تاریکی میدرخشد و هر چشمی آن برق را ندارد. چشم تو بالاترین حد بینایی را داشت ولی مات بود.
رویای تبت - فریبا وفی
داو آخر...برچسب : نویسنده : flast-turne بازدید : 87
تو بودی که بعدها گفتی هیچ چیز تضمین ندارد و رابطهی آدمها يخچال و لباسشویی نیست که گارانتی داشته باشد. یک روز هست و یک روز نیست و اگر کسی تضمینی بدهد دروغ گفته است.
رویای تبت - فریبا وفی
داو آخر...برچسب : نویسنده : flast-turne بازدید : 79
حالا او به تفاوت میان خشکی و دریا پی برد. وقتی روی زمین هستی به زمین نمیاندیشی. اما وقتی در دریا هستی، حتی اگر افکارت متوجه چیز دیگری باشد، باز هم دائم به دریا میاندیشی. این کشف موجب هشدار و نگرانی نوجوان شد. در این حقیقت که دريا او را مجبور میکرد مدام به آن بیاندیشد، نیرویی نامعلوم، باثبات و فرمانروا نهفته بود...
سگ ابلقی که لب دریا میدود - چنگیز آیتماتف
داو آخر...برچسب : نویسنده : flast-turne بازدید : 111
تمام آنچه باعث شهرت او بود، از میان میرود و نابود میشود، مرگ نزدیک است، فقط دلش تسلیم نمیشود، آرزوهای قلبیاش مانند گذشته، مانند دوران جوانی زنده است، امان از دست این قلب که پیر نمیشود...
سگ ابلقی که لب دریا میدود - چنگیز آیتماتف
داو آخر...برچسب : نویسنده : flast-turne بازدید : 94
برچسب : نویسنده : flast-turne بازدید : 107
اما آخر، ننه میگوید که او بیگانه است. و بیگانه هر قدر هم به او نان و آب بدهی و سرد و گرمش کنی، همیشه بیگانه است. بیگانه... اگر او نخواهد بیگانه باشد، آنوقت چی؟ چرا همانا او باید بیگانه باشد؟ شاید نه او، بلکه خود ننه بیگانه است؟
کشتی سفید - چنگیز آیتماتف
داو آخر...برچسب : نویسنده : flast-turne بازدید : 100
ماهیها توی آب با چشم باز شنا میکنند. او آرزوی عجیبی داشت، و آن اینکه میخواست تبدیل به ماهی بشود، شنا کند و برود.
کشتی سفید - چنگیز آیتماتف
داو آخر...برچسب : نویسنده : flast-turne بازدید : 98
برچسب : نویسنده : flast-turne بازدید : 109
برچسب : نویسنده : flast-turne بازدید : 102