آسمان بار امانت نتوانست کشید

ساخت وبلاگ
 

مختار: من به حکم دلم با حسین بیعت کردم ابالحدید، نه با حکم عقل. بله، توبه ی گرگ مرگ است؛ کوفی قوم بنی حمار است، رفیق نیمه راه است، پیمان فروش است. اما تو چه؟ تو واقفی که حسین بر حق است یا نه؟

ابالحدید: من منکر حقانیت حسین نیستم ابو اسحاق.

مختار: بسیار خب، در یوم الحشر از تو بپرسند چرا حجت حق را یاری نکردی، همین جوابی را می دهی که به من دادی؟ نه تو را در قبر کوفی می خوابانند ، نه عملت را با عمل کوفیان می سنجند... حال خود دانی.

 

 

مختارنامه - داود میرباقری - 1382

 

 

داو آخر...
ما را در سایت داو آخر دنبال می کنید

برچسب : آسمان بار امانت نتوانست کشید,آسمان بار امانت نتوانست کشید شانه خم کرد وجودش لرزید,آسمان بار امانت نتوانست کشید معنی,آسمان بار امانت نتوانست کشید تفسیر,آسمان بار امانت نتوانست کشید شانه خم کرد,آسمان بار امانت نتوانست کشید آیه,آسمان بار امانت نتوانست كشيد,شعر آسمان بار امانت نتوانست کشید,معنی شعر آسمان بار امانت نتوانست کشید,معنی بیت آسمان بار امانت نتوانست کشید, نویسنده : flast-turne بازدید : 496 تاريخ : پنجشنبه 29 مهر 1395 ساعت: 17:28