چهرهی آدم بهراستی همانند چهرهی خدا در یکی از اساطیر شرقی، مجموعهای از بسیار چهرههای برهمافتاده در سطحهای گوناگون است که هیچگاه همه با هم دیده نمیشوند....از این رو، هر دیدار تازه نوعی تصحیح خا, ...ادامه مطلب
اگر اختیار داشت جوانان سال 1848 را توی زندان حبس میکرد و برایشان نطق میکرد: شعار دادن بس است، ادبیات به چه درد میخورد، بروید برای خودتان یک کار بهدردبخور پیدا کنید. دوست نداشت پای سخنرانیهای انقلابی بنشیند، وگرنه با تکتکشان درمیافتاد. زود باشید از کافهها بزنید بیرون و توی مزرعهها و کارخانهها تن به کار بدهید. در - ماگدا سابو , ...ادامه مطلب
عشق بیفرجامش برای او بسیار مهم بود و اهمیت فراوانی داشت که همچنان ناکام باقی بماند، چون وجود این عشق پذیرش همه چیز را آسانتر میکرد _دقیقا بی نقص_ لیدی ال - رومن گاری , ...ادامه مطلب
گاهی اوقات نگاه سریعی به آن محیط منزه میانداخت، نگاهی چنان شوخ و دلنواز که بیننده بیم آن داشت که مبادا فتنهای برانگیزد؛ اما پیش از آن که مردی مجال تعجب بیابد یا به خود جرأت دهد، لبهایش به طور جدی , ...ادامه مطلب
با تمام قوا سعی کردم فراموش کنم _کنسرتها، مسابقات، نمایشها، کتابها و مکالمات_ همه چیز را امتحان کردم. اما قلبم هنوز هم سردترین و تنهاترین چیزی بود که در جهان یافت میشد....چیزهایی هست که از دست رفتنشان را هیچ چیزی در دنیا نمیتواند جبران کند. لیدی ال - رومن گاری , ...ادامه مطلب
ابیات بالا را به چشم شعر نگاه کنید، زیرا شعر هر چه باشد یاوه است و آنچه را که گفتن آن به نثر گستاخی است موجه مینماید. شیاطین (تسخیرشدگان) - فئودور داستایوفسکی , ...ادامه مطلب
دختر جوان خشمگین پرسید: «آمریکایی هستی؟» و بعد اضافه کرد از آمریکایی ها متنفر است. نومبکو هم پاسخ داد که اهل آفریقای جنوبی است و بعد گفت با توجه به جمعیت ایالات متحده متنفر بودن از تمام آمریکایی ها کار مشقت و باری است. دختری که پادشاه سوئد را نجات داد - یوناس یوناسون , ...ادامه مطلب
در حالی که نی را می چرخانم می گویم: «یه بار، تو باشگاه... من و اون باید تمام توپ های فوتبال رو جمع می کردیم، و بارون گرفت...» آه می کشم: «احتمالا اون رمانتیک ترین چیزی بوده که برای من اتفاق افتاده.» پیتر با تعجب می گوید: «آخه دخترا با بارون چشون می شه!» به همه پسرهایی که دوست داشته ام - جنی هان , ...ادامه مطلب
لیر: چند سال داری؟ امیر کِنت: نه آنقدر جوانم که زنی را به خاطر آوازش دوست بدارم و نه به آن حد پیر و خرف که به خاطر هر چیز وی به او دل بندم. بار چهل و هشت سال را بر دوش دارم. لیرشاه - ویلیام شکسپیر , ...ادامه مطلب
این شب آنقدر نیرومند است که حتی می تواند روسپی سلطنتی را سرد کند. لیرشاه - ویلیام شکسپیر , ...ادامه مطلب
مختار: من به حکم دلم با حسین بیعت کردم ابالحدید، نه با حکم عقل. بله، توبه ی گرگ مرگ است؛ کوفی قوم بنی حمار است، رفیق نیمه راه است، پیمان فروش است. اما تو چه؟ تو واقفی که حسین بر حق است یا نه؟ ابالحدید: من منکر حقانیت حسین نیستم ابو اسحاق. مختار: بسیار خب، در یوم الحشر از تو بپرسند چرا حجت حق را یاری نکردی، همین جوابی را می دهی که به من دادی؟ نه تو را در قبر کوفی می خوابانند ، نه عملت را با عمل کوفیان می سنجند... حال خود دانی. مختارنامه - داود میرباقری - 1382 ,آسمان بار امانت نتوانست کشید,آسمان بار امانت نتوانست کشید شانه خم کرد وجودش لرزید,آسمان بار امانت نتوانست کشید معنی,آسمان بار امانت نتوانست کشید تفسیر,آسمان بار امانت نتوانست کشید شانه خم کرد,آسمان بار امانت نتوانست کشید آیه,آسمان بار امانت نتوانست كشيد,شعر آسمان بار امانت نتوانست کشید,معنی شعر آسمان بار امانت نتوانست کشید,معنی بیت آسمان بار امانت نتوانست کشید ...ادامه مطلب
بر اجل باید صبوری کرد، نه چون و چرا. مختارنامه - داود میرباقری - 1382 گر تیغ بارد در کوی آن ماه گردن نهادیم الحکم لله آیین تقوا ما نیز دانیم لیکن چه چاره با بخت گمراه ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم یا جام باده یا قصه کوتاه من رند و عاشق در موسم گل آن گاه توبه استغفرالله مهر تو عکسی بر ما نیفکند آیینه رویا آه از دلت آه الصبر مر و العمر فان یا لیت شعری حتام القاه حافظ چه نالی گر وصل خواهی خون بایدت خورد در گاه و بیگاه شرح بیت ششم: شکیبائی تلخ است و عمر فانی است ; کاش میدانستم چه وقت او را می بینم. ,الصبر مر و العمر فاني,الصبر مر والعمر فان,الصبر مر ولكن فية شفاء,الصبر مر والقلب حر,صبر و مر,مر والصبر,لقيت الصبر مر ولو ينوش,الصبر مر مذاقه والخطأ يجرح,الصبر مر وبرضك اليأس مر,الصبر مر وبرضه اليأس مر ...ادامه مطلب