حالا او به تفاوت میان خشکی و دریا پی برد. وقتی روی زمین هستی به زمین نمیاندیشی. اما وقتی در دریا هستی، حتی اگر افکارت متوجه چیز دیگری باشد، باز هم دائم به دریا میاندیشی. این کشف موجب هشدار و نگرانی نوجوان شد. در این حقیقت که دريا او را مجبور میکرد مدام به آن بیاندیشد، نیرویی نامعلوم، باثبات و فرمانروا نهفته بود...سگ ابلقی که لب دریا میدود - چنگیز آیتماتف بخوانید, ...ادامه مطلب
انسان در خواب و در اندیشه برای خودش فناناپذیر و آزاد است. در آرزو و خیال به اوج آسمانها و به اعماق دریاها میرود. عظمت انسان نیز همانا در آن است که تا دم مرگ به همهی چیزهایی که در زندگی وجود دارد میاندیشد. اما مرگ به این مسائل بیاعتناست، مرگ به آن کاری ندارد که انسان چگونه زندگی کرده، به چه افکار عظیمی نائل آمده، چه خوابهایی دیده، چگونه آدمی بوده، چقدر عقل داشته و چه درهایی را به همت عقل میتوانسته است بگشايد _ همهی اینها برای مرگ هیچ اهمیتی ندارد. چرا چنین است؟ چرا کار جهان به اینسان بنا شده است؟ گرفتم که پری دریایی خواب و خیال است، اما بگذار این خواب و خیال تا ابد، و در آن جهان هم باقی بماند...سگ ابلقی که لب دریا میدود - چنگیز آیتماتف بخوانید, ...ادامه مطلب
مهمانان ما غالباً هنرمند بودند. این خانه، برای آنها، جهان آشنای نوعی دیوانگی ملایم و معقول بود. سالها پیش، دورِ خویشاوندانِ بیشازاندازه بهقاعدهام را، که در زندگی چیز خیالانگیزی نداشتند، خط کشیده, ...ادامه مطلب
یادت نرود که تو را به جایی راه دادم که هیچوقت هیچکس را راه ندادهام. بهجز این چیزی ندارم که به تو بدهم، چون در خودم چیزی ندارم.... در - ماگدا سابو , ...ادامه مطلب
به نظر میرسید که بیهودگی خوشبختیای را که خود راهش را مینماید میشناسد. زیبایی و نازکیاش حالتی جاافتاده داشت، چون سردیای که پس از حسرت به دل مینشیند. در جستجوی زمان از دست رفته 1 - طرف خانه سوان - مارسل پروست , ...ادامه مطلب
از دیدن این که اودت آنجا نبود دلش به درد آمد؛ محروم شدن از لذتی که برای نخستینبار آن را میسنجید به لرزهاش انداخت، چه تا آن رمان مطمئن بود هرگاه بخواهد او را خواهد یافت، اطمینانی که از ارزش همهی خو, ...ادامه مطلب
هر اندازه هم که آدم از زن خسته شده باشد، و کامجویی از متفاوتترین زنان هم به نظرش چون بقیه و بدون تازگی بیاید، لذتی تازه حس خواهد کرد اگر سر و کارش با زنی دشوار -یا به پندارش چنین- باشد که بهناچار بر, ...ادامه مطلب
هی، دوست داشتن کار راحتی نيست؛ دوست داشتن فقط به اين نيست که کنار يکی باشی، بايد بهش انس بگيری و به نظرش هم احترام بذاری و اينکه دوست داشتن يعنی هر چقدر طرف اذيتت کنه و دلت رو به درد بياره با اينکه دلت میخواد ازش متنفر بشی اما هيچ وقت نمیتونی. دوست داشتن اين نيست که هيچ وقت از طرف بدت نياد، دوست داشتن يعنی بخوای بدت بياد و نتونی. Reply 1988 - E12 , ...ادامه مطلب
همهی عمرت رو توی مسیر پرپیچوخم یه لابیرنت گیر افتادی و به این فکر میکنی که چطور یه روز ازش فرار میکنی و اینکه چقدر اون روز قشنگ خواهد بود و با خودت فکر میکنی که فکر آینده باعث میشه که بتونی ادا, ...ادامه مطلب
خوابهای طلایی یه مرد، رویاهای از دست رفتهی بیداریشه. شهرزاد - حسن فتحی - فصل دوم قسمت 8 , ...ادامه مطلب
دقیقا نمیدانستم و نمیدانم این بیماری چیست. تنها چیزی که میدانستم و میدانم این است: با جمع نکردن ششدانگ حواسم به جزئیاتی از زندگی که در آن لحظه اهمیت داشتند و با باور نکردن آنچه افراد دور و برم آن را باور داشتند، داشتم به طرز وحشتناکی خود را ناراحت میکردم. صبحانهی قهرمانان - کرت ونهگات , ...ادامه مطلب
آرزو داشتم با هنر خودم درددل کنم و آنچه را که ناگفتنی است، بیرون بریزم. دلم میخواست میتوانستم به خود بگویم که چرا هیچ چیز در زندگی مرا خشنود نمیکند. دلم میخواست به کسی دل میباختم و همه چیزم را فد, ...ادامه مطلب
من دانشمند, خیلی بدی هستم. من هر کاری از دستم بر بیاید میکنم تا حال آدمیان خوشتر شود، حتی اگر این کار غیر علمی باشد. هیچ دانشمند,ی که لایق اسم دانشمند, باشد چنین حرفی نمیزند. گهوارهی گربه – کرت ونهگات , ...ادامه مطلب
به تو اطمینان کردم، نجاتم دادی. دعای عرفه - امام حسین (ع), ...ادامه مطلب
- داشتم دربارهی چیزی که گفتی فکر میکردم.- من خیلی چیزها میگم، میشه محدودش کنی؟- داشتم دربارهی حرف تو فکر میکردم. این که یه کاری بابت کل این وضعیت «تو ازم خوشت میآد، من ازت خوشم میآد» بکنیم.- م, ...ادامه مطلب