داو آخر

متن مرتبط با «چه ناله ها که رسید از دلم به خرمن ماه» در سایت داو آخر نوشته شده است

رابطه‌ی آدم‌ها

  • تو بودی که بعدها گفتی هیچ چیز تضمین ندارد و رابطه‌ی آدم‌ها يخچال و لباسشویی نیست که گارانتی داشته باشد. یک روز هست و یک روز نیست و اگر کسی تضمینی بدهد دروغ گفته است.‌ ‌ رویای تبت - فریبا وفی ‌‌ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ماهی

  • ماهی‌ها توی آب با چشم باز شنا می‌کنند. او آرزوی عجیبی داشت، و آن اینکه می‌خواست تبدیل به ماهی بشود، شنا کند و برود.کشتی سفید - چنگیز آیتماتف بخوانید, ...ادامه مطلب

  • از دوست داشتن

  • داو (لغت نامه دهخدا) :نوبت بازی نرد و شطرنج،نوبت باختن نرد و قمار و بازی‌های دیگر.ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاهل نظر دو عالم در یک نظر ببازندعشق است و داو اولبر نقد جان توان زد"حافظ"ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــداو آخرنام رمانی علمی - تخیلینوشته‌ی برزو سریزدیبرای رده‌ی سنی کودک و نوجوان است.ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دست‌ها

  • از جمله زنانی بود که فشردن دست‌شان چنان لذتی دارد که باید سپاس‌گزار تمدن بود که می‌گذارد زنان و مردان جوان دست همدیگر را هنگام سلام‌گفتن بفشارند....چه اعتراف‌ها، چه رازهای از شرم به زبان نیاورده‌ای که, ...ادامه مطلب

  • در واژگان امرنس، «سیرک» به معنی مصیبت‌های ملی بود

  • اگر اختیار داشت جوانان سال 1848 را توی زندان حبس می‌کرد و برای‌شان نطق می‌کرد: شعار دادن بس است، ادبیات به چه درد می‌خورد، بروید برای خودتان یک کار به‌درد‌بخور پیدا کنید. دوست نداشت پای سخنرانی‌های انقلابی بنشیند، وگرنه با تک‌تک‌شان درمی‌افتاد. زود باشید از کافه‌ها بزنید بیرون و توی مزرعه‌ها و کارخانه‌ها تن به کار بدهید.  در - ماگدا سابو  , ...ادامه مطلب

  • من به تو چیزی پیشکش کردم، تو هم قبولش کردی.

  • یادت نرود که تو را به جایی راه دادم که هیچ‌وقت هیچ‌کس را راه نداده‌ام. به‌جز این چیزی ندارم که به تو بدهم، چون در خودم چیزی ندارم.... در - ماگدا سابو  , ...ادامه مطلب

  • از آنجا که ترانه‌اش را از بریم، و کلمه کلمه به دل سپرده‌ایم

  • در گذشته آرزو می‌کردیم دل زنی را که عاشقش بودیم به دست آریم، بعدها، همین حس که دل زنی با ماست می‌تواند برای عاشق کردن‌مان به او بس باشد....در این دوره‌ی زندگی، پیش‌تر چندباری دچار عشق شده‌ایم؛ و او دی, ...ادامه مطلب

  • بازمانده‌ای از معصومیت دوران کودکی

  • نوک‌زبانی حرف می‌زد و این دلنشین بود، چون حس می‌کردی بیش از آن که عیب زبانش باشد حُسن سرشتش است، مانند بازمانده‌ای از معصومیت دوران کودکی که هرگز از دست نداده باشد. هر کدام از حروف بی‌صدایی که نمی‌توانست به زبان بیاورد پنداری بدی‌ای بود که از دستش برنمی‌آمد.  در جستجوی زمان از دست رفته 1 - طرف خانه سوان - مارسل پروست  , ...ادامه مطلب

  • کاتلیا بازی

  • هر اندازه هم که آدم از زن خسته شده باشد، و کامجویی از متفاوت‌ترین زنان هم به نظرش چون بقیه و بدون تازگی بیاید، لذتی تازه حس خواهد کرد اگر سر و کارش با زنی دشوار -یا به پندارش چنین- باشد که به‌ناچار بر, ...ادامه مطلب

  • من از تو راه برگشتی ندارم

  • هی، دوست داشتن کار راحتی نيست؛ دوست داشتن فقط به اين نيست که کنار يکی باشی، بايد بهش انس بگيری و به نظرش هم احترام بذاری و اين‌که دوست داشتن يعنی هر چقدر طرف اذيتت کنه و دلت رو به درد بياره با اين‌که دلت می‌خواد ازش متنفر بشی اما هيچ وقت نمی‌تونی. دوست داشتن اين نيست که هيچ وقت از طرف بدت نياد، دوست داشتن يعنی بخوای بدت بياد و نتونی.  Reply 1988 - E12  , ...ادامه مطلب

  • خیال‌پردازی در مورد آینده هم یه جور نوستالژی به حساب می‌آد

  • همه‌ی عمرت رو توی مسیر پرپیچ‌وخم یه لابیرنت گیر افتادی و به این فکر می‌کنی که چطور یه روز ازش فرار می‌کنی و این‌که چقدر اون روز قشنگ خواهد بود و با خودت فکر می‌کنی که فکر آینده باعث می‌شه که بتونی ادا, ...ادامه مطلب

  • بچه‌های دیگر با همه‌ی نقایصی که داشتند، هیچ‌کدامشان نمردند

  • همه‌ی شب، در سکوت، احساس می‌کردم که از فرط وحشت نمی‌توانم حرکت کنم. حالا دیگر چه چیز ترسناکی وجود داشت که بخواهم بابتش وحشت‌زده باشم؟ بدترین اتفاق پیش آمده بود. او مرده بود. او که قول داده بود که بعدا, ...ادامه مطلب

  • خواب‌های طلایی

  • خواب‌های طلایی یه مرد، رویاهای از دست رفته‌ی بیداریشه.  شهرزاد - حسن فتحی - فصل دوم قسمت 8  , ...ادامه مطلب

  • انگار انسانی در میان کولاکی از پودر صابون عطسه کند

  • دقیقا نمی‌دانستم و نمی‌دانم این بیماری چیست. تنها چیزی که می‌دانستم و می‌دانم این است: با جمع نکردن شش‌دانگ حواسم به جزئیاتی از زندگی که در آن لحظه اهمیت داشتند و با باور نکردن آنچه افراد دور و برم آن را باور داشتند، داشتم به طرز وحشتناکی خود را ناراحت می‌کردم.  صبحانه‌ی قهرمانان - کرت ونه‌گات  , ...ادامه مطلب

  • آدم‌های خودخواه

  • فرنگیس هم مانند همه‌ی آدم‌های خودخواه وقتی ذلیل می‌شد، رقت انسان را برمی‌انگیخت، این‌ها فقط در اوج فرمانروایی می‌توانند بزرگ جلوه کنند. وقتی ضربتی خوردند، ذلیل و بیچاره می‌شوند.  چشمهایش - بزرگ علوی  , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها