Ti voglio bene

ساخت وبلاگ

پس از سه چهار سال زندگی در پاریس با تمام ادا و اطوارها آشنا شده بودم. یکی گستاخ و دریده بود: می‌آمد، می‌زد، می‌خورد و می‌رفت. یکی از سر و صورتش احساسات می‌چکید: با شعر و موسیقی نزدیک می‌شد، قطره قطره می‌خواست امواج سرشار عشق سوزانش را بچکاند. بعضی بی‌عرضه و بی‌قابلیت هستند و با عشق افلاطونی موی دماغ آدم می شوند. بعضی مصر و لجوج هستند. امان از این‌ها که آدم را ذله می‌کنند و من به‌خوبی می‌دانستم که با هر کدام چگونه باید رفتار کرد.

...

این ایتالیایی که بیست و هفت هشت سال داشت، از همه به نظر من مضحک‌تر می آمد. تودار بود و خودش را می‌خورد./ خجالت نمی‌کشید، کم جرأت نبود، منتهی مناعت داشت.

 

 

چشمهایش - بزرگ علوی

 

 

داو آخر...
ما را در سایت داو آخر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flast-turne بازدید : 133 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 5:44