مارگو گفت: «عجب بلایی سر کاغذهات آوردن!» لری لحظه ای خیره به مارگو نگریست و آه عمیقی کشید. سرانجام گفت: «واقعا چه ذکاوتی به خرج دادی. تو رو برای این آفریدن که یک فاجعه و رو به مبتذلترین شکل جمع بندی و کنی. چقدر به قدرت بیان فصیح تو در یک لحظه ی سرنوشتساز حسرت می خورم.»
خانوادهی من و بقیهی حیوانات - جرالد دارل
داو آخر...
ما را در سایت داو آخر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : flast-turne بازدید : 148 تاريخ : پنجشنبه 6 دی 1397 ساعت: 15:09