داو آخر

متن مرتبط با «الصبر مر وبرضه اليأس مر» در سایت داو آخر نوشته شده است

مرگ و خیال

  • انسان در خواب و در اندیشه برای خودش فناناپذیر و آزاد است. در آرزو و خیال به اوج آسمان‌ها و به اعماق دریاها می‌رود. عظمت انسان نیز همانا در آن است که تا دم مرگ به همه‌ی چیزهایی که در زندگی وجود دارد می‌اندیشد. اما مرگ به این مسائل بی‌اعتناست، مرگ به آن کاری ندارد که انسان چگونه زندگی کرده، به چه افکار عظیمی نائل  آمده، چه خواب‌هایی دیده، چگونه آدمی بوده، چقدر عقل داشته و چه درهایی را به همت عقل می‌توانسته است بگشايد _ همه‌ی این‌ها برای مرگ هیچ اهمیتی ندارد. چرا چنین است؟ چرا کار جهان به این‌سان بنا شده است؟ گرفتم که پری دریایی خواب و خیال است، اما بگذار این خواب و خیال تا ابد، و در آن جهان هم باقی بماند...سگ ابلقی که لب دریا می‌دود - چنگیز آیتماتف بخوانید, ...ادامه مطلب

  • در واژگان امرنس، «سیرک» به معنی مصیبت‌های ملی بود

  • اگر اختیار داشت جوانان سال 1848 را توی زندان حبس می‌کرد و برای‌شان نطق می‌کرد: شعار دادن بس است، ادبیات به چه درد می‌خورد، بروید برای خودتان یک کار به‌درد‌بخور پیدا کنید. دوست نداشت پای سخنرانی‌های انقلابی بنشیند، وگرنه با تک‌تک‌شان درمی‌افتاد. زود باشید از کافه‌ها بزنید بیرون و توی مزرعه‌ها و کارخانه‌ها تن به کار بدهید.  در - ماگدا سابو  , ...ادامه مطلب

  • چیزی شبیه مردن

  • البته آدم به این راحتی نمی‌میرد، اما این‌طور بگویم، چیزی شبیه مردن بود. بعدش اتفاقاتی که از سر می‌گذراندی از تو چنان آدم زیرکی می‌سازد که آرزو می‌کنی ای کاش دوباره می‌توانستی خنگ باشی، خنگِ به‌تمام‌معنا....همه‌شان لحظه‌ی خطر را می‌شناسند و ضمناً می‌فهمند قرار است بمیرند [...] ولی اصلا لازم نیست برای هیچ‌کدام دلت بسوزد. گرفتن جان‌شان مهربانانه‌تر از این است که ول‌شان کنی تا با همه‌ی خطرهایی که وجود دارد ولگرد بشوند.  در - ماگدا سابو  , ...ادامه مطلب

  • امرنس و فراموشی

  • جریان آبی که تکه‌پاره‌های زندگی دوره‌ی کودکی‌ام را با خود برده بود کجا رفته بود؟...جواب هرکسی را که ناراحتت کند می‌دهی، حتی من. کاش داد می‌زدی، جیغ می‌زدی، اما فقط بلدی لبخند بزنی. کینه‌توزترین آدمی ه, ...ادامه مطلب

  • بچه‌های دیگر با همه‌ی نقایصی که داشتند، هیچ‌کدامشان نمردند

  • همه‌ی شب، در سکوت، احساس می‌کردم که از فرط وحشت نمی‌توانم حرکت کنم. حالا دیگر چه چیز ترسناکی وجود داشت که بخواهم بابتش وحشت‌زده باشم؟ بدترین اتفاق پیش آمده بود. او مرده بود. او که قول داده بود که بعدا, ...ادامه مطلب

  • نامرئی

  •   زن جوان گفت که باورش نمی شود مردانی مثل هولگر وجود داشته باشند. این جمله چنان تاثیری بر قلب هولگر دو گذاشت که بی اختیار این جمله از دهانش خارج شد: «مشکل اینجاست که من هم وجود ندارم.»     دختری که پادشاه سوئد را نجات داد - یوناس یوناسون    , ...ادامه مطلب

  • سال ها تمرین

  •   - ماریلا، چطور می تونی انقدر بی احساس باشی؟ - با سال ها تمرین,.     Anne with an E - S02 - E05    , ...ادامه مطلب

  • ذهن مردانه

  •   هنگامی که مردان در زن محبوب خود گونه ای بزرگی می بینند احساس دلبستگی کمتری به او می کنند و از آن به ندرت شرمنده می شوند، چه طبیعت بزرگی را برای مردان در نظر گرفته است، اما از طبیعت گاه در این مورد اشتباهی سر می زند.     میدل مارچ - جورج الیوت    , ...ادامه مطلب

  • بار عمر

  •   لیر: چند سال داری؟ امیر کِنت: نه آنقدر جوانم که زنی را به خاطر آوازش دوست بدارم و نه به آن حد پیر و خرف که به خاطر هر چیز وی به او دل بندم. بار چهل و هشت سال را بر دوش دارم.     لیرشاه - ویلیام شکسپیر    , ...ادامه مطلب

  • شک کردن مرحله خوبی در زندگیه اما ایستگاه خیلی بدیه

  • داو (لغت نامه دهخدا) :نوبت بازی نرد و شطرنج،نوبت باختن نرد و قمار و بازی های دیگر.ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاهل نظر دو عالم در یک نظر ببازندعشق است و داو اولبر نقد جان توان زد"حافظ"ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــداو آخرنام رمانی علمی - تخیلینوشته ی برزو سریزدیبرای رده ی سنی کودک و نوجوان است.ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــLet's b, ...ادامه مطلب

  • تبسم آن مرد را می شناخت

  •   آنها، آن دست های مرد، چیزهای وحشی بودند و تنها برای نوازش کردن اهلی و رام می شدند؛ تکلیف دشوار حقیقی آن دست ها بر زن نامعلوم بود. پرواز شبانه - آنتوان دو سنت اگزوپری , ...ادامه مطلب

  • ظاهر مردانه

  •   رُزالیند: آیا بهتر نیست، منی که قامتی بلندتر دارم، تماماً به شکل مردانه لباس بر تن کنم، و خنجر زیبایی هم بر پهلویم ببندم، و نیزه ای هم در دست بگیرم، و هرچند قلبم در اندرون خود، ترس و واهمه ای زنانه پنهان خواهد کرد، از بیرون، ظاهری کاملا مردانه و قدرتمند خواهم داشت، همان گونه که بسیاری از مردان بزدلی که ظاهری مردانه به خود می گیرند، و باطنی کم اطمینان دارند، با این شیوه، ترس و واهمه ی خود را از انظار مخفی نگاه می دارند. هر طور میل شماست - ویلیام شکسپیر , ...ادامه مطلب

  • مرا چنان از خودت ترسان کن که گویا تو را می بینم

  •  خداوندا! سرنوشتت را برایم خیر مقدر کن و مقدراتت را برایم مبارک گردان تا آن چه را تو دیر می خواهی، زود نخواهم؛ و آن چه را تو زودتر می خواهی دیر نخواهم.     دعای عرفه - امام حسین (ع)        ,چنان,خودت,ترسان,گویا,بینم ...ادامه مطلب

  • امید را باید با گرسنگی کشت تا حیوان میزبانش را گمراه و گیج نکند

  •   امید نوعی آفت است. بی گناه ترین بافت ها را می خورد و رشد میکند. بقایش در این تواناییِ تکامل یافته نهفته است که می تواند از هرچیز که به سود رشدش نیست، چشم بپوشد و خود را روی چیزی بیفکند که هستی اش را توانمند می کند. سپس آنچه را یافته به قدری نشخوار می کند که کوچکترین ذره غذایی اش استخراج شود. حالا، امید دیوانه وار می جوید.... آدمیزاد با پاسخ قطعی آسان تر از پاسخ مبهم کنار می آید. این قضیه به امید و‌ ماهیت آن مربوط می شود. امید انگلی است در بدن انسان که در همزیستی کامل با قلب او زنده است. کافی نیست انسان دست و پای آن را ببندد و گوشه ای تاریک پنهانش کند. به آن گرسنگی نیز نمی شود داد. نمی شود فق,امید,باید,گرسنگی,کشت,حیوان,میزبانش,گمراه,گیج,نکند ...ادامه مطلب

  • مرگ شاعرانگی پرنده ها

  •   خانم آنجل گفت: «آیا شماها متوجه شده اید که انگار تازگی ها پرنده ها حراف شده اند؟ به نظر می آید این روزها دارند صحبت می کنند؛ آواز نمی خوانند. شما هم می توانید بشنوید؟»همه ی افراد حاضر در آنجا برای لحظه ای گوش فرا دادند. اَبی نظر داد: «شاید به خاطر گرماست.» «نگرانم دست از سرودن برداشته و به نثر رو , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها