گفتم: «چه باحال!» و عالمانه سر تکان دادم و در همین لحظه بود که ذخیرهی موضوعات مشترکمان برای صحبت کردن، ته کشید. شاید باید در مورد نمایشی که کار کرده بودند میپرسیدم ولی مشکل اینجا بود که: 1- اصلا نمیدانستم چه هست، 2- برایم مهم نبود که بدانم چه هست، و 3- اصلا اهل گپوگفت بیهدف نیستم. در جستوجوی آلاسکا - جان گرین , ...ادامه مطلب
اما از بلوک به دلایل دیگری خوششان نیامد. پیش از همه، پدرم را از خودش رنجاند که با دیدن سر و تن خیس او با علاقه پرسیده بود:«اِ، آقای بلوک، هوا چطور است؟ باران آمده؟ نمیفهمم، هواسنج که عالی بود.»و پاسخی که از بلوک شنید این بود:«مطلقاً نمیتوانم بگویم باران آمده یا نه، آقا. چنان بیرون از حیطهی عوامل ملموس زندگی میکنم که حواسم حتی زحمت ابلاغ آنها را به خودشان نمیدهند.» در جستجوی زمان از دست رفته 1 - طرف خانه سوان - مارسل پروست , ...ادامه مطلب
با خود گفت: جای تاسف است که هنوز هم اینهمه رمانتیکم. لیدی ال - رومن گاری , ...ادامه مطلب
لری در بین هر آواز مکثی می کرد تا به اطلاع هرکدام از افراد خانواده که تصادفا آنجا بود برساند بهار برای او سالی نو نیست، بلکه مرگ سال پیش است. خانوادهی من و بقیهی حیوانات - جرالد دارل , ...ادامه مطلب
چهار بار از کاغذ نیما رونویسی کردم تا خوش خط از کار درآمد. چه میدانستم چیست. «مرا تو بیسببی نیستی» دیگر چه معنا میداد. یا عشقی که سخن میگوید. فکر میکردم چه چیزهای غریبی توی مدرسهشان یاد میگیر, ...ادامه مطلب
از این آزادی وابسته به چند برگ کاغذ موسوم به قباله شما دلتان به هم نمی خورد؟ شب یک شب دو - بهمن فرسی , ...ادامه مطلب
شاید مردی، به دلایل گوناگون، نخواهد زنی از لذت مصاحبتش برخوردار شود، اما به ندرت امکان دارد حتی خردمندی سالخورده از تصور این که دل کسی برایش تنگ نشده است احساس شادمانی کند. میدل مارچ - جورج الیوت , ...ادامه مطلب
لیر: ای پسر تو مرا دلقک می خوانی؟ دلقک: تو تمام عنوان های دیگرت را که با خود به دنیا آورده بودی از دست داده ای. امیر کنت: شهریارا، روی هم رفته این احمق نیست. دلقک: به راستی که نه. سروران و مهتران حماقت را برایم به انحصار نمی گذارند. لیرشاه - ویلیام شکسپیر , ...ادامه مطلب
«خدمت» کمک به فرد یا جامعه است در «بودنش» و «اصلاح» کمک به فر, ...ادامه مطلب
انسان احتیاج دارد به تاریخی که باید باشد، امّا نیست. که شرح ز, ...ادامه مطلب
فکر میکند خیلی ساده است. میخواهد بگوید مایا من همهاش را فهمیدهام. اما مغزش به او اجازه نمیدهد.واژههایی که پیدا نمیکنی، اقتباس میکنی.ما کتاب میخوانیم تا بدانیم که تنها نیستیم.ما کتاب میخوانیم، چون تنها هستیم.ما کتاب میخوانیم و دیگر تنها نیستیم.ما تنها نیستیم.میخواهد به او بگوید زندگی من لابهلای این کتابهاست، اینها را بخوان و قلبم را بشناس.زندگی داستانی اِی جِی فیکری - گابریل زوین Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب
اما آیا به راستی این می تواند حقیقت داشته باشد که چشم، که به عنوان شکننده ترین و ملایم ترین چیز محسوب می شود، و چون بزدلی، با بلند شدن کوچک ترین گرد و خاک خود را می بندد، ظالم و ستمگر و قانل و جلاد نام داشته باشد؟! هر طور میل شماست - ویلیام شکسپیر , ...ادامه مطلب
[خاندان پیامبر] کوه های استوار دین اویند، که خدا توسط آن ها خمیدگی پشت دین را راست نمود، و لرزش اندام هایش را از میان برد. نهج البلاغه - خطبه 2 - امام علی (ع) , ...ادامه مطلب
دونواز: کسی پیدا نمی شود که از شما پیروی کند. ژان: من پشت سرم را نگاه نمی کنم که آیا کسی دارد از من پیروی می کند یا نه. ژاندارک - جرج برنارد شاو , ...ادامه مطلب
دونواز: [...] اگر ما بیش از حد به خود جرأت دهیم و آن چه را که باید خودمان از عهدهی انجامش برآییم و اجرایش را از خدا بخواهیم بی تردید مغلوب خواهیم شد و درست و حسابی به خدمتمان خواهند رسید. ژاندارک - جرج برنارد شاو , ...ادامه مطلب