اگر اختیار داشت جوانان سال 1848 را توی زندان حبس میکرد و برایشان نطق میکرد: شعار دادن بس است، ادبیات به چه درد میخورد، بروید برای خودتان یک کار بهدردبخور پیدا کنید. دوست نداشت پای سخنرانیهای انقلابی بنشیند، وگرنه با تکتکشان درمیافتاد. زود باشید از کافهها بزنید بیرون و توی مزرعهها و کارخانهها تن به کار بدهید. در - ماگدا سابو , ...ادامه مطلب
البته آدم به این راحتی نمیمیرد، اما اینطور بگویم، چیزی شبیه مردن بود. بعدش اتفاقاتی که از سر میگذراندی از تو چنان آدم زیرکی میسازد که آرزو میکنی ای کاش دوباره میتوانستی خنگ باشی، خنگِ بهتماممعنا....همهشان لحظهی خطر را میشناسند و ضمناً میفهمند قرار است بمیرند [...] ولی اصلا لازم نیست برای هیچکدام دلت بسوزد. گرفتن جانشان مهربانانهتر از این است که ولشان کنی تا با همهی خطرهایی که وجود دارد ولگرد بشوند. در - ماگدا سابو , ...ادامه مطلب
همهی شب، در سکوت، احساس میکردم که از فرط وحشت نمیتوانم حرکت کنم. حالا دیگر چه چیز ترسناکی وجود داشت که بخواهم بابتش وحشتزده باشم؟ بدترین اتفاق پیش آمده بود. او مرده بود. او که قول داده بود که بعدا, ...ادامه مطلب
خوابهای طلایی یه مرد، رویاهای از دست رفتهی بیداریشه. شهرزاد - حسن فتحی - فصل دوم قسمت 8 , ...ادامه مطلب
فرنگیس هم مانند همهی آدمهای خودخواه وقتی ذلیل میشد، رقت انسان را برمیانگیخت، اینها فقط در اوج فرمانروایی میتوانند بزرگ جلوه کنند. وقتی ضربتی خوردند، ذلیل و بیچاره میشوند. چشمهایش - بزرگ علوی , ...ادامه مطلب
در پاسخ به دلداریاش چهرهای متفکر و مغموم به خود گرفتم ولی حقیقت این بود که چندان از مرگش ناراحت نبودم. حالا که تاب مرده بود دلسوزیام هم مرده بود و دیگر میتوانستم چشماندازی از آیندهای بدون او داشته باشم. حیوان خوب و مهربانی بود ولی همواره بارش بر دوشم سنگینی میکرد؛ برای هم ساخته نشده بودیم. برادران سیسترز - پاتریک دوویت , ...ادامه مطلب
اگر بنا باشد برای انسان بیش از آنچه نیاز دارد چیزهایی اختصاص داده نشود، ارزش زندگانی آدمی به کم بهایی و بی ارزشی زندگانی جانوران خواهد بود. لیرشاه - ویلیام شکسپیر , ...ادامه مطلب
لیدی برَکنِل: چنانچه بخواهم در کمال صراحت صحبت کنم، باید بگویم من زیاد طرفدار نامزدی های طولانی نیستم. این به افراد فرصت می دهد که پیش از ازدواج، با خلق و خوی یکدیگر آشنا شوند: یعنی کاری که من اصلا پیشنهاد نمی کنم. اهمیت صادق بودن - اسکار وایلد , ...ادامه مطلب
[خاندان پیامبر] کوه های استوار دین اویند، که خدا توسط آن ها خمیدگی پشت دین را راست نمود، و لرزش اندام هایش را از میان برد. نهج البلاغه - خطبه 2 - امام علی (ع) , ...ادامه مطلب
کاچون: [...] قدرت بزرگ مذهبی هرگز با برهنگی چند آدم دیوانه و گناهانی مانند آن متزلزل نخواهد شد. بلکه آن هنگامی چنین قدرتی شیرازه اش از هم گسیخته خواهد شد که چنین مردم آلوده و بدخواهی که به قول فرمانده انگلیسی ها پروتستانیست خوانده می شوند بتوانند عرض وجود نمایند. ژاندارک - جرج برنارد شاو , ...ادامه مطلب
- آن پايين چه كار ميكردی؟- من آواز می خواندم. من خواننده بودم. - چه می خواندی؟ - آوازهای اندوه. ما آن پايين داشتيم از غصه دق می كرديم. ما فكر كرديم تا ابد آنجا گير كرده ايم. - اندوهِ چي؟ - اندوهِ دوری. ما تنها بوديم. از تنهايی می ترسيديم. از تنهايی,آوازهای ...ادامه مطلب
دونّا آنّا: [...] شاید لازمه اینم بفهمیم که دلیل واقعی گریه کردنمون در مقابل مرگ، همون دلیلی نیست که خودمون خیال می کنیم...دون جورجو: ما برای کسی که تازه از دست داده ایم گریه می کنیم. دونّا آنّا: برای زندگی خودمونه که همراه عزیزِ مرده مون می میره. دون جورجو: نه! دونّا آنّا: چرا، چرا! ما برای خودمون گریه می کنیم. چون کسی که می میره، دیگه نمی تونه چیزی از زندگی به ما بده. اگه گریه برای خودم نیست، ,زندگی,دادم ...ادامه مطلب
وقتی گفت می خواهی زنده ات کنم من سال ها بود که مرده بودم. سال ها بود که درد مردن و عذاب جان کندن را فراموش کرده بودم. از اخرین باری که مرده بودم سالها می گذشت. اما من هنوز از یاد اوری ان وحشت داشتم. چند روایت معتبر - چند روایت معتبر درباره ی مرگ - مصطفی مستور , ...ادامه مطلب
دوره گرد: اون جا تو اروپا هم سربازای ما به آسمون نگاه می کنن؟اینشتین: نه، جنگ چشم ها رو نزدیک بین و گردن ها رو خم می کنه. خیانت اینشتین - اریک امانوئل اشمیت , ...ادامه مطلب
داو (لغت نامه دهخدا) :نوبت بازی نرد و شطرنج،نوبت باختن نرد و قمار وبازی های دیگر.ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاهل نظر دو عالمدر یک نظر ببازندعشق است و داو اولبر نقد جان توان زد"حافظ"ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــداو آخرنام رمانی علمی - تخیلینوشته ی برزو سریزدیبرای رده ی سنیکودک و نوجوان است.ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ, ...ادامه مطلب