- آن پايين چه كار ميكردی؟
- من آواز می خواندم. من خواننده بودم.
- چه می خواندی؟
- آوازهای اندوه. ما آن پايين داشتيم از غصه دق می كرديم. ما فكر كرديم تا ابد آنجا گير كرده ايم.
- اندوهِ چي؟
- اندوهِ دوری. ما تنها بوديم. از تنهايی می ترسيديم. از تنهايی و ترس گريه مان می گرفت. جيغ می كشيديم. ضجه می زديم. بعد ناله را با موسيقی مخلوط كرديم، شد آواز.
عشق روی پیاده رو - هَل مِن مَحیص؟ - مصطفی مستور
داو آخر...برچسب : آوازهای, نویسنده : flast-turne بازدید : 169